معنی رش کاردن - جستجوی لغت در جدول جو
رش کاردن
حرکت کردن، روان شدن
ادامه...
حرکت کردن، روان شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر فرش کردن
فرش کردن
فَرش کَردَن
گستردن فرش بر زمین، گستردن
ادامه...
گستردن فرش بر زمین، گستردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر غرش کردن
غرش کردن
غُرِّش کَردَن
غریدن، بانگ مهیب برآوردن
ادامه...
غریدن، بانگ مهیب برآوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر رشد کردن
رشد کردن
رُشد کَردَن
نمو کردن، بزرگ شدن، بالیدن، کوالیدن، گوالیدن
ادامه...
نمو کردن، بزرگ شدن، بالیدَن، کَوالیدَن، گُوالیدَن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر غرش کردن
غرش کردن
آواز مهیب بر آوردن غریدن
ادامه...
آواز مهیب بر آوردن غریدن
فرهنگ لغت هوشیار
فرش کردن
بوب گستردن، آژیانه کردن گستردن فرش در کف اطاق، کف اطاق یا حیاط را با آجر کاشی یا موزائیک پوشاندن
ادامه...
بوب گستردن، آژیانه کردن گستردن فرش در کف اطاق، کف اطاق یا حیاط را با آجر کاشی یا موزائیک پوشاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر رشد کردن
رشد کردن
بالیدن
ادامه...
بالیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر غرش کردن
غرش کردن
Billow, Roar, Rumble
ادامه...
Billow, Roar, Rumble
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر پرش کردن
پرش کردن
Buck, Jump
ادامه...
Buck, Jump
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر فرش کردن
فرش کردن
Carpet
ادامه...
Carpet
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر رشد کردن
رشد کردن
Grow, Thrive, Vegetate
ادامه...
Grow, Thrive, Vegetate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر ترش کردن
ترش کردن
Sour
ادامه...
Sour
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر برش کردن
برش کردن
Cut, Trim
ادامه...
Cut, Trim
دیکشنری فارسی به انگلیسی
خارش کاردن
کم خوردن غذا و اصراف نکردن در آن
ادامه...
کم خوردن غذا و اصراف نکردن در آن
فرهنگ گویش مازندرانی
غش کاردن
ضعف جسمی پیدا کردن
ادامه...
ضعف جسمی پیدا کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
رز کاردن
ریز کردن، خرد کردن
ادامه...
ریز کردن، خرد کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
رت کاردن
جدا شدن، گسسته شدن، نپذیرفتن، پرداخت کردن
ادامه...
جدا شدن، گسسته شدن، نپذیرفتن، پرداخت کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
رش هکاردن
روان بودن، روان شدن، جنبش داشتن
ادامه...
روان بودن، روان شدن، جنبش داشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویر ترش کردن
ترش کردن
تُرش کَردَن
sauer machen
ادامه...
sauer machen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر پرش کردن
پرش کردن
پَرِش کَردَن
стрибати
ادامه...
стрибати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر برش کردن
برش کردن
بُرِش کَردَن
різати , обрізати
ادامه...
різати , обрізати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر فرش کردن
فرش کردن
فَرش کَردَن
rozłożyć dywan
ادامه...
rozłożyć dywan
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر فرش کردن
فرش کردن
فَرش کَردَن
teppichlegen
ادامه...
teppichlegen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر غرش کردن
غرش کردن
غُرِّش کَردَن
wehen, brüllen, dröhnen
ادامه...
wehen, brüllen, dröhnen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر رشد کردن
رشد کردن
رُشد کَردَن
wachsen, gedeihen, vegetieren
ادامه...
wachsen, gedeihen, vegetieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر غرش کردن
غرش کردن
غُرِّش کَردَن
развеваться , рычать , грохотать
ادامه...
развеваться , рычать , грохотать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر پرش کردن
پرش کردن
پَرِش کَردَن
springen
ادامه...
springen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر برش کردن
برش کردن
بُرِش کَردَن
schneiden
ادامه...
schneiden
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر فرش کردن
فرش کردن
فَرش کَردَن
постелить ковер
ادامه...
постелить ковер
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر رشد کردن
رشد کردن
رُشد کَردَن
расти , процветать , вегетировать
ادامه...
расти , процветать , вегетировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر ترش کردن
ترش کردن
تُرش کَردَن
кислить
ادامه...
кислить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر پرش کردن
پرش کردن
پَرِش کَردَن
прыгать
ادامه...
прыгать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر برش کردن
برش کردن
بُرِش کَردَن
резать , подрезать
ادامه...
резать , подрезать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر فرش کردن
فرش کردن
فَرش کَردَن
carpete
ادامه...
carpete
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر ترش کردن
ترش کردن
تُرش کَردَن
кисліти
ادامه...
кисліти
دیکشنری فارسی به اوکراینی